علم، مایه های فطری وجود آدمی را فعلیت داده بدانها سمت و سو می بخشد و قوای فطری او را بر می انگیزد.بر همین پایه، معرفت به ذات، صفات، اسما و افعال الهی در بر انگیختن آن مایه های فطری که با خدای متعال در ارتباطاند ونیز در پیدایش حالت های خاص الهی در روان انسان، تأثیر ژرفی دارند و از این رهگذر، در چارچوب شرایط خارجی، در رفتار آدمی تأثیر می گذارند.این حالتها و احساس ها به طور کلی، جنبه ادراکی دارند و حقیقت آنها یک حقیقت ادراکی است و نیز معلول معرفت انسان است.از این رو است که قرآن کریم خشیت از خداوند را در کسانی که اهل علم و معرفت به او هستند، منحصر می سازد (1) و از امام معصوم نقل شده است: «آن کس که به خدا داناتر باشد، از وی ترسان تر خواهد بود» . (2)
از این نکته نباید غفلت کرد که تأثیر گذاری معرفت در ایجاد حالت های خاص، بر وجود پاره ای از شرایط توقف دارد و نمی توان نباید معرفت را سبب تام و تمام برای ایجاد حالت هایی چون بیم و امید و خضوع دانست.قرآن کریم مردم را دو دسته می کند: آنانی که دلی نرم داشته از معارف و باورهای خود اثر می پذیرند و از این رو، بیم و خشیت در دل هایشان و تحول مثبت در رفتارشان پدید می آید.دسته دوم کسانی هستند که دلی سخت همچون سنگ داشته مبتلا به بیماری قساوت قلب اند، و به راحتی از علوم و معارف متأثر نمی شوند.
دل های نرم زود می شکند و به رقت می آید و آنگاه چشم چون چشمه ای فیضان می جوشد و زلال اشک از آن جاری می گردد.قرآن کریم کسانی را که وقتی نزد پیامبر آمدند تا برای رفتن به نبرد با دشمنان اسلام از او، زاد و توشه بگیرند و پیامبر گفت: مرکبی باقی نمانده است، از اندوه چشم هاشان پر از اشکشد، می ستاید. (3)
آری؛ گریستن و دل شکستگی، اگر بر اثر محرومیت از لذایذ مادی دنیا باشد، فاقد ارزش است .
دلی که سخت شده، بیمار است.چنین دلی به درختی ماند که ریشه اش پوسیده و به طور کلی زمینه رشد در آن از میان رفته و در واقع به چوبی خشک و بی جان بدل گشته است. (4)
این حالت قلب مانع از آن می گردد که علم و معرفت در پدید آوردن حالت ها ورفتارهای خاص، مؤثر افتد.پس اگر مثلا گفته می شود: علم به بزرگی و عظمت خداوند، خضوع و خشیت را در انسان بر می انگیزد، در صورت نبودن موانع و فراهم بودن شرایط است.
قرآن کریم حالت های روحی و روانی ویژه ای را به عنوان آثار معرفت و ایمان به خداوند بیان می دارد، که مهم ترین آنها بدین قرار است:
مقصود از اخبات، تقریبا همان احساس خضوع، در برابر خدای بزرگ است و این حالتی است که بر اثر درک عظمت و استغنای الهی در انسان پدید می آید.برای فهم عظمت خداوند، نخست باید این معنا را در امور مادی مشاهده کرد و سپس با زدودن جنبه های مادی (تنزیه) آن را به خداوند نسبت داد.هر قدر ذهن آدمی مصادیق بزرگ تر و ژرف تری را از عظمت خداوند درک کند و بیشتر آن را از ویژگی های مادی بپیراید، معنای درست تری از خداوند در ذهن خود آورده است.
از همین رو است که وقتی کسی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله دربارهعظمت خداوند پرسید، آن حضرت ابتدا عظمت جهان را یادآوری کردند و سپس فرمودند: «این جهان را که می بینی با آسمان ها و ستارگانش نسبت به آسمان دوم همانند حلقه انگشتری است که در بیابانی افتاده باشد.آسمان دوم نیز چنیننسبتی با آسمان سوم دارد و به همین ترتیب تا برسد به آخرین آسمان و از آن سو، همه آسمان ها با کرسی و کرسی با عرش همین نسبت را دارند» .آری، وقتی عظمت جهان را یافتیم، بهتر می توانیم عظمت آفریننده آن را دریابیم و آنگاه است که حالت اخبات، خضوع و خشیت در آدمی پدید می آید.قرآن کریم در معرفی مخبتان می فرماید:
فإلهکم إله واحد فله اسلموا و بشر المخبتین الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و الصابرین علی ما اصابهم و المقیمی الصلوة و مما رزقناهم ینفقون ؛ (5)پس [بدانید که ] خدای شما خدای یگانه است، پس به [فرمان ] او گردن نهید و مخبتان [ فروتنان ] را بشارت ده.همانان که چون [نام ] خدا یاد شود، دل هایشان خشیت یابد و [آنان که ] بر هرچه بر سرشان آید، صبر پیشه گانند و بر پاکنندگان نمازند و از آن چه روزیشان داده ایم؛ انفاق می کنند.
همان گونه که شناخت عظمت الهی در پیدایش حالت اخبات در دل مؤثر است، شناخت صفات کمالی خداوند و توجه به این که همه زیبایی ها و خوبی ها از او است و هر امر دوست داشتنی در او هست، محبت آن گرامی معبود را در آدمی پدید می آورد.
محبت، حالتی است که در دل یک موجود آگاه نسبت به آن چه ملایم با وجود اوو هماهنگ با خواست های او است، پدید می آید.می توان گفت محبت یک جاذبه ادراکی است؛ شبیه جاذبه ای که مثلا میان آهن و آهن ربا وجود دارد.
محبت دارای مراتبی است: یک مرتبه آن محبت ظاهری و معمولی است که منشأ آنتناسب شکل و شمایل ظاهری محبوب، با خواست ها و تمناهای نفس است.مراتب بالاتر محبت به کمال های نامحسوس و نادیدنی مربوط می شود.آدمی فطرتا فضیلت وکمال را دوست دارد و به کسی که از کمال هایی چون علم، شجاعت، سخاوت و مانند آن برخوردار است، محبت می ورزد.این نیز نوعی محبت است که به یک جمال وزیبایی معنوی نامحسوس، ولی مورد ادراک آدمی، تعلق گرفته است.
مقصود از زیبایی در این جا همان صفت دل پسندی است که انسان با ادراک آن،انبساط خاطر یافته شادمان و خرسند می گردد.بنابراین صفت جمال همواره در رابطه با فرد مدرک خاص و به لحاظ تناسب شی ء با خواست های او معنا می یابد.البته باید توجه داشت که زیبایی های معنوی، اموری نسبی نیستند، بلکه کمالاتی واقعی و حقیقی هستند و چه ما آنها را درک کنیم یا نکنیم، بخواهیم یا نخواهیم، ارزش واقعی خود را در دستگاه آفرینش دارند.هرچه معرفت و توجه انسان به این امور بیشتر گردد، محبت و گرایش او بدانها بیشتر خواهد شد؛ و عکس آن نیز صادق است.
بحث درباره محبت به خداوند بسیار گسترده و دارای ابعاد متنوعی است که دراین نوشتار مجال طرح همه آنها نیست.قرآن کریم در آیاتی چند، محبت انسان رابه خداوند به عنوان امری ارزنده و ستوده یاد کرده است. (6)
با تأمل در این دسته از آیات دانسته می شود:
1.بر خلاف کسانی که معتقدند محبت اساسا نمی تواند به خداوند تعلق گیرد چرا که موجودی نامحسوس است از نظر قرآن کریم محبت انسان به خداوند امری ممکن و شدنی است.
2.محبت انسان به خداوند، بسیار ارزشمند و تحصیل آن ضروری است.
3.حد نصاب محبت انسان به خداوند، آن است که او را بیش از هر موجود دیگریدوست بدارد ..تکامل محبت انسان به خدا در آن است که دل او به تدریج از هر چه غیر از خدا است کنده شده و محبتش اصالتا تنها و تنها به او تعلق بگیرد.
5.برای رسیدن به این مرحله باید معرفة الله در انسان هر چه ژرف تر و نافذتر گردد و آدمی توحید را با همه وجودش ادراک کند. (7)
6.برای تحصیل محبت خدا دو راه وجود دارد که نخستین عمومی تر و آسان تر از دومین است .
الف.اندیشیدن درباره نعمت های بی شمار خداوند.انسان به طور فطری کسی را که به او احسان کرده، دوست می دارد و هر چه این احسان بیشتر باشد، محبت افزون تری را در انسان بر می انگیزد .اگر بیندیشیم که این خداوند است که نعمت هستی به ما داده، در طول زندگی ما را از خطرها رهانیده و نیازهایمان را بر آورده است و در واقع هر احسانی که دیگران به ما می کنند، پرتوی از احسان و لطف او است، به او دل خواهیم داد و او را بیش از هر کس و هرچیز دیگری دوست خواهیم داشت.
ب.شناخت ژرف و فهم کمال های بی نهایت خداوندی و آنگاه توجه، تمرکز و اندیشه هر چه بیشتر درباره این کمال ها.انسان وقتی به یک موجود محبت می ورزد که کمالی در او یافته و توجه خویش را در آن کمال متمرکز ساخته باشد.
7.مانع اصلی رشد و شکوفایی محبت به خدا، محبت استقلالی به غیر خدا است.از آن جا که آدمی یک قلب بیشتر ندارد، (8)برای آن که دل آدمی تنها جایگاه محبت خدا باشد و در آن محبت غیر خدا مزاحمو معارض محبت خدا نگردد، باید به خوبی دریابد که هیچ موجودی جز خدا، هیچ نوع استقلالی از خود نداشته و هر زیبایی و کمالی، در هر جا که هست، جلوه ایاز جمال و کمال خداوندی است.در این صورت است که انسان به هیچ موجودی مستقلا و اصالتا دل نمی بندد.البته این مرتبه ای است که با عنایت خداوندی برای اولیای خدا حاصل می گردد: «تویی آن که بیگانگان را از دل های دوستانت بر کنده ای، تا این که جز تو را دوست ندارند» . (9)
8.محبت استقلالی به غیر خدا، ای بسا موجب پیدایش حالت سردی و بی مهری نسبت به خداوند گردد.این دلزدگی در واقع به خاطر دلبستگی شدید به دنیا و مزاحم انگاشتن ایمان به خدا با تحقق خواست های نفسانی است.از این رو کسانی که به آخرت ایمان ندارند و دلبستگی هایشان تنها متوجه امور مادی و دنیوی است، یاد حق، آنان را آشفته می کند و از یاد دیگران خرسند می گردند. (10)
معرفت به افعال الهی که جلوه هایی از صفات الهی هستند آثار ویژه ای دردل و روان وآنگاه در رفتار آدمی پدید می آورد.این افعال دارای چهره های گوناگونی بوده از آنها مفاهیم مختلفی مانند رازقیت، رحمانیت و مغفرت به دستمی آید و با زمینه های گوناگون روحی انسان ارتباط پیدا می کنند در نتیجه به تناسب، حالات و رفتارهای خاصی را در انسان پدید می آورند که در این جا برخی از مهم ترین آنها را از نظر می گذرانیم:
انسان فطرتا نسبت به ولی نعمت خود، احساس خاص پیدا می کند که منشأ شکر وسپاس از او می گردد.حال اگر انسان توجه کند که هر آنچه از آن بر خوردار است از نعمت هستی تا دیگر نعمت های بی شماری که در اختیار اوست (11)همه از جانب خداوند بوده ولی نعمت واقعی و حقیقی او خدا است، طبعا این معرفت، آن احساس فطری را در انسان بارور ساخته، حالت شکرگزاری و سپاس از خداوند را در وجود انسان شکوفا می کند.هر چند این معرفت بیشتر مورد توجه قرار گیرد، این احساس، قوت و شدت بیشتری خواهد گرفت.
از دیگر آثار توجه به نعمت های خداوند، رغبت افزایی در عبادت است؛ تا بدین صورت میل فطری خود به شکر منعم را پاسخ گوید.کسانی که خداوند را به این انگیزه می پرستند، بسی برتر از آنان اند که به امید بهشت و یا از بیم دوزخ، به عبادت خداوند روی می آورند.
از یک نگاه می توان کسانی را که خداوند را عبادت می کنند، بر چند گروه تقسیم کرد، که به ترتیب فضیلت و برتری عبارتند از:
یکم: آنان که جلال و جمال خداوندی را در ژرفای جان خویش دریافته در برابر او احساس خضوع و خشوعی وصف ناشدنی می کنند.
دوم: آنان که خورشید محبت، در دلشان شعله افکنده برای خشنودی محبوب خویش سر بر آستانش می سایند.
سوم: کسانی که به نعمت های خداوند توجه کرده و حالت شکر و سپاس موجب گشته است که در پاسخ به آن نعمت ها او را عبادت کنند.
چهارم: آنان که برای رسیدن به بهشت و نعمت های آن، یا رهیدن از دوزخ و آتش سوزان آن، خدا را می پرستند، که اگر نه آن بود و نه این، ایشان را نیز با خدا کاری نبود. (12)
خداوند قادر است همه نعمت هایی را که در این دنیا به انسان داده از وی بازستاند و او را در آخرت نیز از همه نعمت های خود محروم سازد.توجه به این ویژگی، بیم فراوانی را در انسان پدید می آورد.از آن سو، خداوند قادر است برنعمت های خود در دنیا بیفزاید و در آخرت نیز آدمی را از نعمت های بی شمار وجاودان خود بر خوردار سازد.توجه به این ویژگی امید وصف ناپذیری را در انسان پدید می آورد.
بیم از محرومیت های احتمالی آینده و امید به آینده بهتر، ریشه در فطرت آدمی دارند و دو عامل نیرومند برای وادار ساختن انسان به تلاش و خودسازی بهشمار می روند.از این رو قرآن کریم، به لحاظ نقش تربیتی آنها، در موارد فراوانی بر آنها تأکید ورزیده است.
از بررسی آیات مربوط به بیم دانسته می شود:
1.بیم و خشیت می تواند در انسان تحولی شگرف ایجاد کند؛ به گونه ای که انسان بهترین خلق خدا گردد و خدا از او خشنود و او از خداوند خشنود باشد. (13)
2.کسانی که در نهان از پروردگارشان می ترسند، آنان را آمرزش و پاداشی بزرگ خواهدبود . (14)
3.وجود حالت خوف و خشیت، شرط پذیرش دعوت پیامبران و هدایت الهی و تأثیر پذیری از انذارهای آسمانی است؛ به گونه ای که:
تنها آنان که خشیت الهی در دل دارند و از قیامت می ترسند در پرتو انوارکتاب های آسمانی، حق را از باطل جدا می سازند و با استفاده از پند و اندرزها به زیور تقوا آراسته می گردند . (15)
4.ترس و بیم، عامل شتاب در انجام و نیز سرعت در کار خیر است. (16)
5.تنها باید از خدا ترسید و نه از هیچ چیز دیگر. (17)
6.کسی از تاریخ و رویدادهای آن عبرت می گیرد که در مقام خشیت از پروردگارش باشد. (18)
گفتنی است که در قرآن کریم، واژه های گوناگونی برای اشاره به این حالت خاص مؤمنان در برابر پروردگار به کار رفته است.این واژه ها هرچند هرکدام معنایی خاص دارند که باید در جای خود در آن تحقیق شود همگی در اشاره به حالت بیم مشترک اند؛ مانند: خشیت، رهبت، (19) اشفاق (20) و وجل. (21)
وقتی انسان را گمان این باشد که در آینده نعمتی نصیب او خواهد شد، احساس شیرینی در اوپدیدار می شود که رجاء یا امید خوانده می شود.
در آیات متعددی درباره امید سخن گفته شده است: امید به خدا، (22) امید به لقای خدا (23) ، امید به روز بازپسین، (24) امید به رحمت پروردگار (25) و امید به حساب. (26)
از مطالعه آیات قرآنی دانسته می شود:
نشانه آشکار امید به خدا و روز قیامت، انجام عمل صالح و خودداری از شرک به خدا است . (27)
آنان که امید به لقای خداوند ندارند، به دنیا دل بسته، به آن خرسند بوده از خدا و آیات او در غفلت اند؛ اعمال زشت مرتکب شده طغیان و سرکشی می کنند، بهانه ها می جویند و درخواست های بی جا می کنند. (28)
منشأ امید نداشتن به لقای پروردگار، غفلت از خدا و آیات او است (29) و از آن جا که منشأ غفلت عدم معرفت صحیح است، باید شناخت درست را مقدمه و شرط لازم در پیدایش امید دانست.
از مجموع آیات مربوط به رجاء بر می آید که امید پایه همه تلاش های مفیدو پر ثمر انسانی و منشأ اصلاح امور خلق در جامعه و رسیدن انسان به سعادت ابدی است؛ چنان که نا امیدی و یا قطع امید از پروردگار و روز قیامت ریشه همه فسادها، تبه کاری ها و گرفتار شدن به شقاوت ابدی است. (30)
1.اگر انسان مؤمن در عمق جان خود باور کند که خیر و شر او تنها به دست خدا است، در این صورت فقط از خدا می ترسد و فقط به او دل می بندد و در نتیجه، خوف و رجای او تنها به خدا تعلق می گیرد.
2.بیم از خدا و امید به او برای کسی که خواستار کمال است، دو صفت لازم وضروری است و فقدان هر یک، نقصی در خصال انسانی به شمار می رود.خوف و رجاء در واقع دو بال برای پرواز به سوی کمال اند که بدون آن دو، انسان ره به جایی نمی برد.
3.بیم و امید باید متعادل و برابر باشند.این نکته از آیاتی که آن دو را در کنار هم آورده (31)قابل استفاده است.در متون روایی از معصوم علیه السلام نقل است: «بنده مؤمنی نیست جز آن که در دل او دو نور وجود دارد: یکی نور ترس و دیگری نور امید، که اگر آن دو را بسنجند هیچ یک بر دیگری نمی چربد» . (32)
4.نقطه مقابل خوف، احساس ایمن بودن از عذاب خدا و حالت تجری (بی باک بودن در ارتکاب گناه) است و نقطه مقابل رجاء، یأس و ناامیدی از رحمت خدا است که هر دو از گناهان کبیره به شمار می روند.
خوف و رجاء، دو امر وجودی اند و هیچ کدام نقطه مقابل و نفی دیگری نیست؛ با این حال بر یکدیگر مؤثرند.اگر ترس از مقدار لازم بیشتر شود، امید را در انسان ضعیف می کند و به عکس.از این رو است که امام صادق علیه السلام فرمودهاند: «آن اندازه به خدا امیدوار باش که تو را بر نافرمانی اش گستاخ نسازد،و آن اندازه از خدا در هراس باش که تو را از رحمت او ناامید نسازد» . (33)
خشوع تقریبا متلازم با خوف و خشیت و به معنای دل شکستگی است و حالت انعطاف پذیری دل را نشان می دهد؛ در برابر قساوت که سنگ دلی و عدم تأثر دل است.
قرآن کریم مؤمنان را به خشوع و تواضع در برابر کلمات خدا، آیات الهی، کتاب های آسمانی، حق و حقیقت ترغیب می کند و از ایشان می خواهد رفتارهای خود را بر اساس این امور سامان دهند و سخت دلانی را که تورات بر آنان فرود آمد، اما در زندگی آنان تأثیری ننهاد، بلکه دل هاشان سخت تر شد و به فسق و فجور پرداختند، نکوهش می کند. (34)
تضرع و استکانت حالتی است که در پی خوف و خشیت پدید می آید.تضرع در لغت به معنای کوچکی کردن و تذلل است، و اثرش گریه و زاری نمودن است؛ هر چند امروزه به معنای خود گریه و زاری به کار می رود.
منشأ پیدایش این حالت توجه کردن به ضعف و کوچکی خود واماندگی در برابر حوادث و مشکلات زندگی است.محرومیت، بیماری، سیل، زلزله و مانند آن، انسان را به خود آورده از غفلت و غرور بیرونش می آورد و حالت تضرع در او پدید می آورد.از این رو است که به گفته قرآن، خداوند برای پیدایش این حالت ستوده، امت های پیشین را به دشواری ها مبتلا می ساخت؛ اما بسیاری از ایشان در اثر سخت دلی، متأثر نمی شدند و به خود نمی آمدند. (35)
پی نوشت ها:
.1 انما یخشی الله من عباده العلما . (سوره فاطر، آیه 28)
.2 من کان بالله اعرف کان من الله اخوف . (بحار الانوار، ج 7، ص 393، ح 64)
.3 و لا علی الذین اذا ما اتوک لتحملهم قلت لا أجد ما احملکم علیه تولواو أعینهم تفیض من الدمع حزنا الا یجدوا ما ینفقون . (سوره توبه، آیه 92)
.4 کأنهم خشب مسندة . (سوره منافقون، آیه 4)
.5 سوره حج، آیه 34 و 35، قرآن کریم در دو آیه دیگر از مخبتان یاد کرده است: سوره حج، آیه 54 و سوره هود، آیه .23
.6 ر.ک: سوره مائده، آیه 54؛ سوره بقره، آیه 165؛ سوره توبه، آیه 24 و سوره آل عمران، آیه 31 و .32
.7 در توضیح این نکته یادآور می شویم که محبت الهی در دل انسان ها سه صورت می تواند داشته باشد:
یکم.محبت خدا به صورت یک نیروی محرک ناآگاهانه که در عمق فطرت و درون نفس انسان جای دارد؛ هر چند خود انسان از وجود آن غافل است.این محبت، نظیر معرفت فطری به خداوند حقیقتی است که انسان هر چند به سوی آن جذب می شود و آثاری بر آن مترتب می سازد، ولی آگاهی روشنی از وجود آن در ضمیر خود ندارد.
دوم.محبت خدا به صورت آگاهانه که همه مؤمنان کم و بیش از آن برخوردارند.مؤمنان خدا را به خاطر نعمت هایی که به آنان داده و رنج هایی کهاز آنان دور ساخته، دوست دارند.با اندکی تأمل دانسته می شود، متعلق این محبت نه خداوند، بلکه نعمت های او و در نگاهی دقیق تر، همان خواست های خود انسان بوده، اسناد آن به خداوند با واسطه می باشد.چنین کسانی، در واقع بقایزندگی و کمال های خود را دوست دارند و خدا را نیز، چون علت بقای حیات و اعطا کننده آن کمال ها دانسته اند، دوست می دارند.حتی آنان که خدا را عبادتمی کنند تا به بهشت روند و از آتش دوزخ رها گردند، در واقع سعادت خود را دوست دارند و در پی تحصیل آنند و توجه و محبت آنان به خداوند در مرحله دوم قرار می گیرد.این نوع محبت برای ابرار، حسنه و برای مقربان، سیئه به شمار می رود.تا انسان برای خود ذاتی مستقل می بیند، گریزی از خود دوستی ندارد و به خداوند، جز بدین گونه نمی تواند محبت ورزد.
سوم.مرتبه کامل محبت خدا هنگامی برای انسان حاصل می گردد که به توحید ذاتی دست یابد و به طور شهودی دریابد که غیر از ذات پاک ربوبی، هیچ موجود مستقلی در گستره هستی نیست .در این مرتبه است که تنها یک محبت اصیل در ژرفای وجود انسان شکل می گیرد که متعلق به ذات خدای متعال خواهد بود و دیگرمحبت های وی، هر چه باشد، و به هر کس و هر چیز تعلق گرفته باشد، به منزله فروع و شاخه های محبت او به خدا خواهد بود؛ تا آن جا که حتی خود دوستی انسان نیز اصالت خود را از دست می دهد، چرا که آدمی با این بینش و شهود، خود را نیز شأنی از شؤون خدای سبحان و جلوه ای از جلوه های او می بیند.
.8 ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه . (سوره احزاب، آیه 4)
.9 انت الذی ازلت الاغیار عن قلوب احبائک حتی لم یحبوا سواک . (دعای عرفه) البته بسیاری از مؤمنان بدین پایه نمی رسند و در کنار محبت به خدا، دل بستگی ها و تعلق های دیگری نیز دارند، اما همان گونه که در بند سوم اشاره شد، مادامی که محبت خداوند بر آنها غالب باشد و امر خدا را بر پیروی از دیگر خواست های خود مقدم دارند، آسیب و زیانی به ایمان آنان وارد نمی آید.
.10 و اذا ذکر الله وحده اشمأزت قلوب الذین لا یؤمنون بالاخرة و اذا ذکرالله من دونه اذا هم یستبشرون ؛ و چون خدا به تنهایی یاد شود، دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند منزجر می گردد، و چون کسانی غیر از او یاد شوند به ناگاه آنان شادمانی می کنند. (سوره زمر، آیه 45)
.11 و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها . (سوره ابراهیم، آیه 34)
.12 در متون روایی ما اشارات فراوانی از امامان معصوم به مطالب بالا شده ک نمونه هایی از آن را نقل می کنیم:
إن قوما عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبید و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار. (بحار الانوار، ج 78، ح 69) ان العباد ثلاثة قوم عبدوا الله عز و جل خوفا فتلکعبادة العبید و قوم عبدوا الله تبارک و تعالی طلب الثواب فتلک عبادة الاحرار و قوم عبدوا الله عز و جل حبا له فتلک عبادة الاحرار و هی افضل العبادة. (بحار الانوار، ج 70، ص 255) انی اکره ان اعبد الله و لا غرض لی الا ثوابه کالعبد الطمع، ان طمع عمل و الا لم یعمل و اکراه ان [لا] اعبده الا لخوف عقابه فاکون کالعبد السوء ان لم یخف لم یعمل.قیل فلم تعبده؟ قال لما هو اهله بایادیه علی و انعامه. (بحار الانوار، ج 70، ص 210)
.13 ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة
جزاؤهم عند ربهم جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا رضی اللهعنهم و رضوا عنه ذلک لمن خشی ربه . (سوره بینه، آیه 7 و 8)
.14 ان الذین یخشون ربهم لهم مغفرة و اجر کبیر . (سوره ملک، آیه 12)
.15 و لقد آتینا موسی و هارون الفرقان و ضیاء و ذکری للمتقین
الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعة مشفقون . (سوره انبیاء، آیه 48 و
49) و نیز ر .ک: سوره یس، آیه 11؛ سوره طه، آیات 3 1؛ سوره نازعات، آیه 45؛سوره فاطر، آیه 18 و سوره اعلی، آیات 11 .9
.16 ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون و الذین هم بآیات ربهم یؤمنون و الذین هم بربهم لا یشرکون و الذین یؤتون ما آتوا و قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون . (سوره مؤمنون، آیات 61 57)
.17 و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه . (سوره احزاب، آیه 37) و نیز: سوره مائده، آیه 3 و 24؛ سوره احزاب، آیه 39؛ سوره بقره، آیه 150 و سوره توبه، آیه .13
.18 فاخذه الله نکال الاخرة و الاولی و ان فی ذلک لعبرة لمن یخشی . (سوره نازعات، آیه 25 و 26)
.19 ر.ک: سوره بقره، آیه 40؛ سوره نحل، آیه 51؛ سوره اعراف، آیه 154 و سوره انبیاء، آیه .90
.20 ر.ک: سوره انبیاء، آیه 28 و 49؛ سوره مؤمنون، آیه 57 و سوره شورا، آیه .18
.21 ر.ک: سوره انفال، آیه 2؛ سوره حج، آیه 35 و سوره مؤمنون، آیه .60
.22 سوره احزاب، آیه 21 و سوره ممتحنه، آیه .6
.23 سوره کهف، آیه 110 و سوره عنکبوت، آیه .5
.24 سوره عنکبوت، آیه 36 و سوره احزاب، آیه .21
.25 سوره زمر، آیه 9 و سوره بقره، آیه .218
.26 سوره نبأ، آیه .27
.27 فمن کان یرجو لقاء الله فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا . (سوره کهف، آیه 110)
.28 ان الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیوة الدنیا و أطمأنوا بها و الذین هم عن آیاتنا غافلون اولئک مأواهم النار بما کانوا یکسبون . (سوره یونس، آیه 7 و 8) و نیز: سوره یونس، آیه 11 و 15 و سوره فرقان، آیه .21
.29 سوره یونس، آیه 7 و .8
.30 باید توجه داشت که رجا در برخی از آیات تنها به معنای انتظار تحقق چیزی است، خواه به سود انسان باشد یا به زیان او.در تمام آیاتی که «رجای روز قیامت» آمده احتمالا مقصود مطلق انتظار است.درباره آیاتی که در آن رجایلقای پروردگار آمده دو احتمال وجود دارد : یکی آن که مقصود از لقای پروردگار مرتبه ای از تقرب به خداوند باشد که تنها برای اولیای خدا حاصل میشود و دوم آن که مطلق مواجهه با خداوند که در قیامت برای همه کس روی می دهد، مراد باشد.در صورت اخیر، مراد از رجای لقای پروردگار مطلق انتظار آن می باشد که بازگشت آن به باور داشتن به قیامت است.
.31 یحذر الاخرة و یرجو رحمة ربه . (سوره زمر، آیه 9) و نیز:
یدعون ربهم خوفا و طمعا . (سوره سجده، آیه 16)
.32 اصول کافی، ج 2، ص 57، ح .13
.33 بحار الانوار، ج 70، ص 394، ح .39
.34 الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لا یکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیرمنهم فاسقون.
(سوره حدید، آیه 6) از این آیه استفاده می شود که تحصیل خشوع تا اندازه ای اختیاری است و آدمی می تواند با انجام برخی کارها و تمهید مقدماتی این حالت را در خود پدید آورد .برای مطالعه آیات قرآنی درباره این حالت ستوده بنگرید به: سوره احزاب، آیه 35؛ سوره بقره، آیه 46؛ سوره زمر، آیه 22 و 23؛سوره مریم، آیه 58 و سوره اسراء، آیه 107 و .109
.35 و لقد ارسلنا الی امم من قبلک فأخذناهم بالبأساء و الضراء لعلهم یتضرعون. فلو لا اذا جاءهم بأسنا تضرعوا و لکن قست قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون . (سوره انعام، آیه 42 و 43) و نیز سوره اعراف، آیه 94 و سوره مؤمنون، آیه .46
ابو سعید خدرى مىگوید: پیامبر خدا (ص) فرمود: آگاه باشید که ماه رجب ماه ساکت خداست، و آن ماه بزرگى است، و از آن روى «اصمّ» نامیده شده است که هیچ یک از ماهها نزد خداوند در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد، و مردم جاهلیت نیز آن را در دوران خود بزرگ مىشمردند، و هنگامى که اسلام آمد، تنها بر عظمت و فضیلت آن افزود. آگاه باشید که رجب ماه خدا، و شعبان ماه من، و رمضان ماه امّت من است. [1]
ثواب روزه یک روز ماه رجب
بدانید که هر کس یک روز از رجب را از روى ایمان و براى خشنودى خدا روزه بگیرد، در خور بزرگترین خشنودى خدا خواهد شد، و روزه او در آن روز خشم خدا را خاموش خواهد کرد، و درى از درهاى دوزخ را به روى او خواهد بست، و اگر زمین را پر از طلا کنند و به او بدهند بالاتر از روزه آن روز نیست، و جز با این حسنات با هیچ چیزى از دنیا پاداش او کامل نمىشود، به شرط آنکه روزه را فقط براى خدا انجام داده باشد، و چون شام کند ده دعاى مستجاب خواهد داشت. اگر چیزى از دنیا را بخواهد، خداوند یا آن را به او عطا مىکند و یا بهتر از آن را که بالاترین خواسته اولیا و دوستان و برگزیدگان خداست براى او ذخیره مىسازد.
ثواب روزه دو روز ماه رجب
و هر کس دو روز از رجب را روزه بگیرد، هیچ کس از اهل آسمان و زمین نمىتواند کرامتى را که او نزد خدا دارد وصف کند، و براى او پاداشى نوشته مىشود مانند پاداش ده نفر از راستگویانى که در دوران عمر خود- هر چند طولانى باشد- یک دروغ هم نگفتهاند، و در قیامت مانند آن ده نفر شفاعت مىکند، و در زمره آنان محشور مىشود، تا آنکه وارد بهشت مىگردد و از رفقاى آنان به شمار مىآید.
ثواب روزه سه روز ماه رجب
و هر کس سه روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند میان او و آتش دوزخ، خندق یا دیوارى قرار مىدهد که طول آن به اندازه فاصله هفتاد سال راه است، و هنگام افطار خداوند به او مىگوید: حق تو بر من واجب شد، و محبت و دوستى من بر تو لازم گشت. اى فرشتگان من، من شما را گواه مىگیرم که گناهان قدیم و جدیدش را بخشیدم.
ثواب روزه چهار روز ماه رجب
و هر کس چهار روز از رجب را روزه بگیرد، از تمام بلاها از قبیل دیوانگى و خوره و پیسى و فتنه دجّال در امان خواهد بود، و از عذاب قبر ایمان مىگردد، و براى او پاداشى مانند پاداش خردمندان توبه کار بازگشتکننده نوشته مىشود، و نامه عملش را در زمره نخستین عبادتکنندگان به دست راستش مىدهند.
ثواب روزه پنج روز ماه رجب
و هر کس پنج روز از رجب را روزه بگیرد، بر عهده خداست که روز قیامت او را خشنود سازد، و روز رستاخیز در حالى مبعوث مىشود که چهرهاش مانند ماه شب چهارده مىدرخشد، و به شمار تودههاى شن براى او حسنه نوشته مىشود، و بىحساب او را به بهشت در مىآورند و به او مىگویند: هر چه مىخواهى از خدا درخواست کن.
ثواب روزه شش روز ماه رجب
و هر کس شش روز از رجب را روزه بگیرد، از قبر خود بر مىخیزد در حالى که نور چهرهاش درخشانتر از نور خورشید است، و علاوه بر این نورى به او عطا مىشود که از روشنى آن اهل محشر بهره مىبرند، و روز قیامت در زمره کسانى که از عذاب ایمنند محشور مىگردد، تا آنکه بىحساب از صراط مىگذرد، و از نارضایتى پدر و مادر و قطع رحم مصون مىماند.
ثواب روزه هفت روز ماه رجب
و هر کس هفت روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند در برابر روزه هر روز، درى از درهاى هفتگانه دوزخ را به روى او مىبندد و بدنش را بر آتش دوزخ حرام مىگرداند.
ثواب روزه هشت روز ماه رجب
و هر کس هشت روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند در برابر روزه هر روز، درى از درهاى هشتگانه بهشت را به روى او مىگشاید و به او مىگوید: از هر درى از درهاى آن مىخواهى وارد شو.
ثواب روزه نه روز ماه رجب
و هر کس نه روز از رجب را روزه بگیرد، از قبر خود در حالى بیرون مىآید که زبانش به ذکر «لا اله الّا اللَّه» گویاست، و هیچ چیز مانع ورود او به بهشت نیست و با چهرهاى نورانى از قبر خود بیرون مىآید، و چنان نور چهرهاش، اهل محشر را فرا مىگیرد که مىگویند: این پیامبرى برگزیده است. و کمترین پاداشى که به او داده مىشود این است که بىحساب وارد بهشت مىشود.
ثواب روزه ده روز ماه رجب
و هر کس ده روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند دو بال سبز آراسته به مروارید و یاقوت به او عطا مىکند که با آن دو بال مانند برق جهنده بر صراط مىگذرد و وراد بهشت مىشود، و خداوند گناهان او را به حسنات تبدیل مىکند، و نامش در زمره مقرّبانى که براى خدا به عدالت بر مىخیزند ثبت مىگردد، و چنان است که گویى صد سال با شکیبایى و استقامت و براى خشنودى خدا، خدا را عبادت کرده است.
ثواب روزه یازده روز ماه رجب
و هر کس یازده روز از رجب را روزه بگیرد، روز قیامت هیچ بندهاى بیشتر از او از خدا پاداش نخواهد گرفت، مگر کسى که مانند او روزه بگیرد یا بر روزههاى خود بیفزاید.
ثواب روزه دوازده روز ماه رجب
و هر کس دوازده روز از رجب را روزه بگیرد، روز قیامت دو حلّه سبز رنگ از دیباى نازک و ضخیم به او مىپوشانند و او را بدان مىآرایند. آن حلّهها به گونهاى است که اگر یکى از آنها را در دنیا بیاویزند میان مشرق و مغرب را روشن مىکند، و دنیا از مشک خوشبوتر مىشود.
ثواب روزه سیزده روز ماه رجب
و هر کس سیزده روز از رجب را روزه بگیرد، روز قیامت در سایه عرش خدا میزى از یاقوت سبز براى او مىنهند که پایههایش از مروارید است و وسعت آن هفتاد برابر دنیاست، و بر روى آن سینىهایى از مروارید و یاقوت قرار دارد که در هر سینى هفتاد هزار نوع غذاست که هرگز در رنگ و بوى شبیه هم نیستند، و او در حالى از آن غذاها مىخورد که دیگران در رنج و اندوهى بزرگ قرار دارند.
ثواب روزه چهارده روز ماه رجب
و هر کس چهارده روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند در پاداش اوبه قدرى از کاخهاى بهشتى به او عطا مىکند که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر فکر کسى خطور نکرده است، و آن کاخها همه از مروارید و یاقوت ساخته شدهاند.
ثواب روزه پانزده روز ماه رجب
و هر کس پانزده روز از رجب را روزه بگیرد، جایگاهش در روز قیامت جایگاه کسانى خواهد بود که از عذاب خدا در امانند، و هیچ فرشته یا پیامبرى بر او نمىگذرد مگر آنکه به او مىگوید: خوشا به حال تو که از عذاب خدا ایمنى، و در پیشگاه الهى قرب و منزلت یافتهاى، و مورد غبطه دیگران قرار گرفتهاى، و در نهایت شادمانى ساکن بهشت خواهى شد.
ثواب روزه شانزده روز ماه رجب
و هر کس شانزده روز از رجب را روزه بگیرد، در زمره نخستین کسانى خواهد بود که بر مرکبهایى از نور سوار مىشوند و در فضاى وسیع بهشت به سوى سراى رحمت رهسپار مىگردند.
ثواب روزه هفده روز ماه رجب
و هر کس هفده روز از رجب را روزه بگیرد، روز قیامت هفتاد هزار چراغ براى او در صراط مىنهند تا به نور آن چراغها از صراط عبور کند و وارد بهشت شود، و فرشتگان با خوشامدگویى و سلام او را بدرقه مىکنند.
ثواب روزه هجده روز ماه رجب
و هر کس هیجده روز از رجب را روزه بگیرد، در بهشت جاودان روى تختهایى از مروارید و یاقوت در قبّه ابراهیم (ع) قرین آن حضرت خواهد بود.
ثواب روزه نوزده روز ماه رجب
و هر کس نوزده روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند کاخى از مروارید رخشان در بهشت جاودان در کنار قصر آدم و ابراهیم (علیهما السلام) براى او بنا خواهد کرد، و او بر آن دو پیامبر سلام مىکند و آنان نیز به احترام او و اداى حق وى، بر او سلام مىکنند، و براى او در برابر هر روزى که در این ماه روزه بگیرد پاداش هزار سال روزه نوشته مىشود.
ثواب روزه بیست روز ماه رجب
و هر کس بیست روز از رجب را روزه بگیرد، گویى بیست هزار سال خدا را عبادت کرده است.
ثواب روزه بیست و یک روز ماه رجب
و هر کس بیست و یک روز از رجب را روزه بگیرد، روز قیامت شفاعتش در باره گروهى بسیار از خطاکاران و گناهکاران که شمارشان به تعداد افراد قبیله ربیعه و مضر است پذیرفته مىشود.
ثواب روزه بیست و دو روز ماه رجب
و هر کس بیست و دو روز از رجب را روزه بگیرد، منادى از آسمان ندا مىکند: اى دوست خدا، مژده باد تو را به کرامتى عظیم از جانب خدا، و همنشینى با پیامبران و راستى پیشگان و شهیدان و شایستگان که خدا بر آنان نعمت ارزانى داشته و نیکو رفیقانى هستند.
ثواب روزه بیست و سه روز ماه رجب
و هر کس بیست و سه روز از رجب را روزه بگیرد، از آسمان به او ندا مىرسد: خوشا به حال تو اى بنده خدا که رنجى اندک بردى و از نعمتهاى فراوان برخوردار شدى. خوشا به حال تو آن گاه که پرده از جلوى چشم تو برداشته شود و به ثواب بزرگ پروردگارت برسى و در سراى سلامت در جوار خلیل خدا ساکن شوى.
ثواب روزه بیست و چهار روز ماه رجب
و هر کس بیست و چهار روز از رجب را روزه بگیرد، فرشته مرگ به صورت جوانى که حلّهاى از دیباى سبز پوشیده و سوار بر اسبى از اسبهاى بهشت است بر او نازل مىشود، در حالى که در دستش پارچه حریرى است سبز رنگ که با مشک ناب معطر شده، و در دست دیگرش قدحى است زرّین که از شراب بهشتى لبریز گردیده است، پس او را هنگام جان دادن سیراب مىکند و سختیهاى مرگ بر او آسان مىگردد، سپس روحش را در آن پارچه حریر مىگذارد، و چنان بوى خوشى از آن بر مىخیزد که ساکنان آسمانهاى هفتگانه از آن بهره مىبرند، آن گاه در قبر خود سیراب مىآرامد، و روز قیامت نیز سیراب زنده مىشود تا در کنار کوثر بر پیامبر (ص) وارد گردد.
ثواب روزه بیست و پنج روز ماه رجب
و هر کس بیست و پنج روز از رجب را روزه بگیرد، هنگامى که از قبر خارج مىشود هفتاد هزار فرشته که به دست هر یک پرچمى از مروارید و یاقوت است، با زیورها و لباسهایى بهشتى او را استقبال مىکنند و مىگویند: اى دوست خدا، به سوى پروردگارت بشتاب، از این رو وى از نخستین کسانى است که با مقرّبان درگاه الهى که خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند، وارد بهشتهاى جاوید مىشود، این است آن کامیابى بزرگ.
ثواب روزه بیست و شش روز ماه رجب
و هر کس بیست و شش روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند براى او در سایه عرش یک صد قصر از مروارید و یاقوت بنا مىکند که بالاى هر قصرى خیمهاى سرخ از حریر بهشتى قرار دارد، و او در کمال رفاه و نعمت در آن خیمهها ساکن مىشود، در حالى که مردم هنوز گرفتار حساب خویش هستند.
ثواب روزه بیست و هفت روز ماه رجب
و هر کس بیست و هفت روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند قبر او را به گستردگى چهار صد سال راه وسعت مىبخشد، و همه این مسافت را از مشک و عنبر پر مىکند.
ثواب روزه بیست و هشت روز ماه رجب
و هر کس بیست و هشت روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند میان او و آتش دوزخ نه خندق را حایل مىکند که فاصله هر خندقى تا خندق دیگر، مانند فاصله میان آسمان و زمین است که پانصد سال راه است.
ثواب روزه بیست و نه روز ماه رجب
و هر کس بیست و نه روز از رجب را روزه بگیرد، خداوند او را هر چند باجگیر باشد مىآمرزد. و اگر زنى هفتاد بار زنا کرده باشد و با این روزهها خشنودى خدا و رهایى از دوزخ را بطلبد، قطعا خدا او را خواهد بخشید.
ثواب روزه سی روز ماه رجب
و هر کس سى روز ماه رجب را روزه بگیرد، منادیى از آسمان ندا مىکند: اى بنده خدا، گناهان گذشته تو آمرزیده شد، اینک عمل خود را از سر گیر و مراقب آیندهات باش. و خداوند باغهایى در بهشت به او عطا مىکند که در هر باغى چهل هزار شهر از طلاست، و در هر شهرى چهل هزار کاخ است که هر کاخى چهل هزار هزار اتاق وجود دارد و در هر اتاقى چهل هزار هزار سفره از طلاست که بر هر سفرهاى چهل هزار هزار کاسه نهاده شده است و در هر کاسهاى چهل هزار هزار نوع خوردنى و نوشیدنى قرار دارد که هر کدام داراى رنگى مخصوص است، و در هر اتاقى چهل هزار هزار تخت زرّین است که طول هر تختى دو هزار ذراع در دو هزار ذراع است، و بر هر تختى دخترى است از حوریان بهشتى که داراى سیصد هزار گیسو از نور است و هر رشتهاى از آن گیسوان را هزار هزار کنیز بر گرفته و با مشک و عنبر خوشبو مىکنند تا هنگامى که روزه دار ماه رجب به وصال آن حوریان برسد. اینها براى کسى که تمام ماه رجب را روزه بگیرد.
[1] - ثواب الاعمال-ترجمه انصارى، ص: 109