تعداد بازدید : 25141
تعداد نوشته ها : 12
تعداد نظرات : 0
معراج، از رویدادهای مهم زندگی پیامبر اسلام, است. بنا بر نص قرآن کریم و
روایات معتبر، خداوند رسول خدا, را به آسمانها برد تا آن حضرت بر حقایق
عالم احاطه کامل یابد. منابع اسلامی، این رویداد را از معجزات پیامبر
اسلام, ذکر کردهاند. درباره معراج، از زاویههای مختلف بحث شده است و یکی
از این زوایا، بررسی جایگاه و فضایل امام علی(ع) در این رخداد مهم معنوی
میباشد.
در این نوشتار، به کندوکاو درباره فضیلتها و منزلتهای امیر مؤمنان، علی(ع) با توجه به حدیث معراج میپردازیم.
رسول اعظم,، برترین آفریده الهی
شخصیتپیامبر اعظم,، دارای ابعاد وسیع و والایی است؛ چنانکه آن حضرت در عروج
معنویاش، به سدرةالمنتهی و در نهایت، به مقام «قاب قوسین أو أدنی» نایل
شد؛ چنانکه خداوند بزرگ نیز اخلاق و منش نبوی را با تعبیر «عظیم» یاد
نموده و فرموده: «وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ.»
به بیان دیگر،
وجود مقدس رسول خدا,، برترین آفریده الهی و عصاره خلقت بوده و شخصیتی است
که تمام مُلک و ملکوت به برکت وجود با عظمت او آفریده شده و از ذره تا
سیاره و نیز اِنس و جن و مَلک، از سفره پُر برکت حضرتش، از هستی بهرهمند
شدهاند. گفتنی است، در این میان، امام علی(ع) اگرچه جایگاه بلندی دارد و
در خانه خدا به دنیا میآمده، سه روز میهمان خانه خدا شده، در شب معراج
بارها و بارها در آسمانها از او سخن به میان میآمده و نیز آیات بسیاری درشأن و منزلتش نازل گردیده، اما همه اینها هیچگاه به معنای برتری ایشان
بر شخصیت عظیم و والای رسول خدا, نیست.
از این رو، احادیث بسیاری که
ترسیمگر سیمای امام علی(ع) در لحظات مختلف معراج رسول خدا, است، تنها در
صدد بیان فضایل امام علی(ع) است و نه برتری ایشان بر وجود مقدس پیامبر,.
معراج در قرآن
آیاتبسیاری به معراج رسول گرامی اسلام, اشاره دارند؛ از جمله آیات اوّل سوره
مبارکه اسراء که فرموده: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیلًا
مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی
بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ
البَصِیرُ؛ منزه است، آن [خدایى] که بندهاش را شبانگاهى از مسجد الحرام بهسوى مسجد الاقصى که پیرامون آن را برکت دادهایم، سیر داد تا از نشانههاىخود به او بنمایانیم که او، همان شنواى بینا است.»
در این آیه شریفه،
سیر شبانه رسول خدا, از مسجد الحرام به مسجد الاقصی یاد شده است که یکی از
معجزات حضرت بود و فاصله بین مکه و مسجد اقصی را که در حدود ۲۲۰۰ کیلومتر
است، در چشمبرهمزدنی پیمود.
در آیات سوره مبارکه نجم نیز سیر آسمانی
پیامبر, بیان شده است؛ سیری که هیچ کس نتوانست پیامبر, را همراهی کند؛ حتی
جبرئیل. خداوند در سوره نجم، مطالب مربوط به معراج را با سوگند خویش به
ستارگان آغاز کرده است که بنا بر روایات، مراد از «النجم»: رسول گرامی
اسلام,، نشان خلافت امام علی(ع) و نیز دوازده امام معصوم] است.
اهمیت ولایت در معراج نبوی
ازمهمترین رهاوردهای معراج، اعلام ولایت امام علی(ع) و ائمه اطهار] است.
امامت در اندیشه اسلامی، از جایگاه والایی برخوردار است و رهبری امام
علی(ع) نیز در مجموعه حقایق الهی، از مرتبتی عظیم برخوردار است. رسالت علنیپیامبر,، با ولایت علوی در میآمیخت و پیامبر, در گذرگاه رسالت خود،
بارها بدان تأکید کرد.
انحراف از این مسیر بود که در تاریخ اسلام
انحرافها به وجود آورد و فسادها گسترد و اگر چنین نمیشد، این همه
نابهسامانی نیز نبود. پس، شگفت نیست که چنین موضوع عظیم و حقیقت مهمی، در
آن سیر و سفر ملکوتی عنوان شود و خداوند با رسول گرامیاش از آن سخن بگوید وپیامبر, چگونگی آن را بهعنوان رهاوردی از این سفر، برای امت خود باز
گوید. در معراج، ولایت امام علی(ع) با عبارات مختلف ارائه شده است؛ گاهی ازحضرت بهعنوان «امیرمؤمنان» و گاهی بهعنوان «حجت» خداوند یاد گردیده است.
به طور کلی، میتوان فضایل امام علی(ع) را با توجه به حدیث معراج به شرح ذیل برشمرد:
۱/ اعطای لقب «امیر مؤمنان» به علی(ع)
در روایتی آمده که ابنعباس میگوید:
بهخدا قسم! ما به علی(ع) «امیرالمؤمنین» نگفتیم تا اینکه رسول خدا, او را
«امیر المؤمنین» نامید. روزی در مدینه کنار پیامبر, بودیم که امام علی(ع)
آمد و به پیامبر, سلام کرد. پیامبر, نیز در جواب او فرمود: و سلام بر تو ایامیر مؤمنان! در این هنگام، من از این کلام پیامبر, تعجب کردم و گفتم: آیااین لقبی که به علی(ع) دادید، از روی محبت شما به علی(ع) است، یا اینکه
دستوری است از طرف خدا؟ پیامبر, فرمود: به خدا قسم! هیچ چیزی درباره علی(ع)نگفتهام، مگر اینکه آن را با چشم خود دیدهام. پرسیدم: ای رسول خدا! در
مورد علی(ع) چه دیدهاید؟ پیامبر, فرمود: شبی که مرا به آسمان بردند، بر
هیچ دری از درهای بهشت نرفتم، مگر اینکه روی آن در نوشته شده بود: «عَلِی
بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یخْلَقَ
آدَمُ بِسَبْعِینَ أَلْفَ عَام؛ علی بن ابیطالب(ع)، امیر مؤمنان است؛
هفتاد هزار سال قبل از اینکه حضرت آدم(ع) خلق شود.»
۲/ انتخاب جانشینی علی(ع) توسط خداوند
در روایتی که امام باقر(ع) از پدران خویش نقل کرده، آمده است:
پیامبر,فرمود: چون شب معراج به آسمانها برده شدم و از آنجا به سدرةالمنتهی، درپیشگاه حضرت حق قرار گرفتم. حضرت حق از من سؤال کرد: ای محمد! من خلقم را
مورد آزمایش قرار دادم، در میان آنها چه کسی بیشتر مطیع توست؟ عرض کردم:
پروردگارا! علی(ع).
ندا رسید: تو را تصدیق کردیم، ای محمد! آیا برای
خودت جانشینی اختیار کردهای تا وظیفهات را ادا کرده و بندگانم را در آنچهاز کتاب نمیدانند، آموزش دهد؟ گفتم: خداوندا! برایم اختیار کنید و
جانشینم را معلوم کنید که آنچه برایم اختیار کنید، همان است که خود اختیار
کرده باشم. خداوند فرمود:
«همانا علی را برای تو برگزیدم. پس آن را وصی وجانشین خود قرار ده که او را از دانش و صبر خود چشانیدهام و او به حق
«امیر مؤمنان» است که احدی را قبل از او و بعد از او، شایسته چنین مقامی
نیست. ای محمد! علی، نشانه هدایت است و پیشوای هر کس که مرا اطاعت کند و اواست نور دوستان من، و همان است که تقواپیشگان را به آن ملزم کردهام. هر
کس او را دوست بدارد، در حقیقت، مرا دوست داشته است و هر کس که با او دشمنیداشته باشد، در حقیقت، با من دشمنی دارد. اگر علی نبود، دوستان من و
دوستان پیامبران من شناخته نمیشدند.»
اگرچه امامت امام علی(ع) به طور
رسمی در جریان بازگشت رسول خدا, از آخرین سفر حج و در منطقه غدیر خُم اعلامشد، اما امامت حضرت در شب معراج به طرق مختلفی بیان شد و خداوند این مقام
والا را به رسولش نشان داد.
در جریان غدیر خُم پس از بازگشت پیامبر, از
مکه، بر اساس نزول آیه ۶۷ سوره مائده توسط فرشته وحی بر رسول خدا,، حضرت
مأمور شد تا ولایت و امامت امام علی(ع) را به طور رسمی به همگان اعلام کند.فرمانی که پیامبر, برای ابلاغ آن مأمور شده بود، آنچنان خطیر و عظیم بود
که ـ بر فرض محال ـ هرگاه پیامبر, در رساندن آن ترسی به خود راه میداد و
آن را ابلاغ نمیکرد، رسالت الهیاش را انجام نداده بود؛ بلکه تنها با
انجام این مأموریت بود که رسالت وی تکمیل میشد. این موضوع نشان میداد که
مورد مأموریت، یکی از اصول مهم اسلامی است که با دیگر اصول و فروع اسلامی
پیوستگی دارد و پس از یگانگی خدا و رسالت پیامبر,، مهمترین مسأله شمرده
میشود.
بنابراین، ولایت و امامت امام علی(ع) که پس از شب معراج،
پیامبر, بارها و بارها بر آن تأکید فرموده و آن را در میان اصحاب خود به
طرق مختلف بازگو نموده بودند، در جریان غدیر خُم جنبه رسمی به خود گرفت تا
حجت بر همگان تمام شود و دیگر کسی عذر و بهانهای نیاورد.
۳/ تأکید بر فضیلت و امامت علی(ع)
اگربشر به اندازه فرشتگان، امام علی(ع) را میشناخت، میدانست که خداوند
متعال با انتخاب امام علی(ع) بهعنوان وصی رسولش، چه منّتی بر سر بندگان
خویش نهاده است؛ زیرا آنان به واسطه امام علی(ع) که دروازه علم نبوی بود،
میتوانستند از گمراهی و جهالت نجات پیدا کنند.
در روایتی آمده است که پیامبر اکرم, فرمود:
درشب معراج چون به آسمان هفتم رسیدم، علی(ع) را دیدم که مشغول نماز خواندن
بود. تعجب کردم و به جبرئیل گفتم: آیا این علی(ع) است که از ما پیشی گرفته؟جبرئیل گفت: نه، او علی(ع) نیست. گفتم: پس، او کیست؟ جبرئیل گفت:
«إِنَّالْمَلَائِکَةَ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْمَلَائِکَةَ الْکَرُّوبِیینَ
لَمَّا سَمِعُوا فَضَائِلَ عَلِی ع وَ خَاصَّتَهُ وَ سَمِعَتْ قَوْلَکَ
فِیهِ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَانَبِی بَعْدِی اشْتَاقَتْ إِلَى عَلِی فَخَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
لَهَا مَلَکاً عَلَى صُورَةِ عَلِی فَإِذَا اشْتَاقَتْ إِلَى عَلِی جَاءَتْإِلَى ذَلِکَ الْمَلَکِ فَکَأَنَّهَا قَدْ رَأَتْ عَلِیا؛ چون فرشتگان
مقرب و ملائکه کروبی از درگاه الهی فضایل و ویژگیهای والای علی(ع) و نیز
حدیث منزلت را که از زبان تو بیان شد (تو نسبت به من به منزله هارون به
موسی هستی؛ مگر آنکه بعد از من رسولی نیست)، شنیدند، مشتاق او و مقامش
شدند. پس خداوند بلندمرتبه نیز ملکی را به صورت علی(ع) برای آنها خلق کرد وآنها هر وقت مشتاق علی(ع) میشوند، این ملک را زیارت میکنند؛ گویا که
علی(ع) را تماشا کردهاند.»
مسأله خلافت و جانشینی امام علی(ع) که
کاملکننده رسالت رسول خدا, بود، آنچنان اهمیت داشت که خداوند در شب معراجبارها و بارها آن را برای پیامبر, مطرح کرد. در روایتی، از ابنعباس چنین
نقل شده است که:
رسول خدا, فرمود: چون به آسمان هفتم عروج کردم و از
آنجا به سدرةالمنتهی و از سدرةالمنتهی به حجابهای نور رفتم، پروردگار
عالم مرا چنین ندا داد:
ای محمد! تو بنده من هستی و من پروردگار توام.
پس، برای من خضوع کن و مرا عبادت کن و بر من توکل کن که همانا من به تو
راضی شدم که بنده، دوست، فرستاده و نبی من هستی و به برادرت علی(ع) که
جانشین تو است، [راضی شدم]؛ [ای محمد!] او حجت من بر بندگانم و پیشوای خلقماست. به وسیله او است که دوستانم از دشمنانم شناخته میشوند و به او است
که حزب شیطان از حزب من تشخیص داده میشود و به وسیله او است که دین من
پایدار و حدودم حفظ و احکامم تنفیذ میگردد.
[ای محمد!] به جهت تو و علیو ائمه از فرزندان او است که رحمت خود را به بندگان میرسانم و به دلیل
وجود قائمأ است که زمین را عمر میدهم.... »
در روایت دیگری از رسول خدا, آمده است:
شبیکه به معراج رفتم، به آسمان هفتم رسیدم و آنجا رفرف را آماده کردند که باآن از حجاب نور گذشتم و به درگاه الهی راه یافتم و خداوند سفارشهایی به
من نمود. پس چون خواستم برگردم، یک منادی از ورای حجابها نداد داد:
«نِعْمَ الْأَبُ أَبُوکَ إِبْرَاهِیمُ وَ نِعْمَ الْأَخُ أَخُوکَ عَلِیفَاسْتَوْصِ بِه؛ خوب پدری است پدر تو، ابراهیم(ع) و خوب برادری است برادرتو علی(ع). پس، او را وصی خود قرار ده.»
۴/ رابطه بعثت انبیا با ولایت علی(ع)
اهمیت،حساسیت و والایی جایگاه ولایت امام علی(ع) تا آنجا است که در چند مرحله،
در شب معراج مطرح میشود. این تکرار، بیانگر استواری و حقانیت آن است که
تنها به همین مرحله ختم نشد؛ بلکه این امر خطیر، پس از پیامبر, باید از
پشتوانه دیگری نیز برخوردار میشد. از این رو، منادیان توحید و فریادگران
حق، یعنی پیامبران الهی که آزادی انسان و کرامت او را وجهه همت خود قرار
داده بودند نیز در شب معراج، بر وصایت و ولایت امام علی(ع) اعتراف کردند؛
چرا که کمال ادیان الهی، در آیین محمدی است و اتمام و اکمال آیین محمدی هم
در ولایت علوی خلاصه میشود.
سفیان ثوری از امام صادق(ع) چنین روایت میکند:
«پیامبراکرم, فرمود: چون خداوند بلندمرتبه مرا به سوی آسمانها برد و از آسمانی
به آسمان دیگر میرفتم و به ملائکه مقرب الهی رسیدم و از جایگاهی عبور کردمکه جبرئیل نیز بدانجا نرسیده بود، خداوند وحی کرد به من، آنچه قرار بود
وحی کند. پس حاملان عرش الهی به من گفتند: ای محمد! برای چه مبعوث شدی؟
گفتم: به ولایت خودم و ولایت برادرم علی بن ابیطالب(ع).»
ابونعیم
حافظ نیز در تفسیر آیه «وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن
رُّسُلِنَا؛ و از رسولان ما که پیش از تو گسیل داشتیم، جویا شو» آورده است:
«شبمعراج، خداوند متعال تمام پیامبران را جمع کرد و به پیامبر اکرم, فرمود:
ای محمد! از اینان سؤال کن برای چه چیزی شما به پیامبری مبعوث شدید؟ تمام
پیامبران گفتند: «بُعِثْنَا عَلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا
اللَّهُ وَ الْإِقْرَارِ بِنُبُوَّتِکَ وَ الْوَلَایةِ لِعَلِیبْنِ
أَبِیطَالِب؛ مبعوث شدهایم که شهادت دهیم هیچ خدایی جز الله نیست و
اینکه اقرار کنیم بر نبوت تو و ولایت علی بن ابیطالب(ع).»
۵/ نام علی(ع) در سه جایگاه مقدس
در روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است:
رسولخدا, به علی(ع) فرمود: ای علی! من نام تو را در سه جا با نام خویش همراه
دیدم. پس، با نگریستن به آن دلم آرام گرفت: در سفر معراجم به آسمان، وقتی
که به بیتالمقدس رسیدم، دیدم که روی صخره آن نوشته شده: «لَا إِلَهَ
إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَیدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ
نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِه؛ معبودی به جز الله نیست. محمد، فرستاده خدا است.
او را با جانشینش تأیید و یاری کردیم.» به جبرئیل گفتم: جانشین من کیست؟
گفت: علی بن ابیطالب(ع).
چون به سدرةالمنتهی رسیدم، روی آن نوشته شده
بود: «إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ
صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ
بِوَزِیرِه؛ من، الله هستم. معبودی به حق جز من نیست که یکتا و بیهمتایم.محمد، بهترین برگزیده من از خلقم است. او را با جانشینش یاری و تأیید
کردم.» به جبرئیل گفتم: جانشین من چه کسی است؟ گفت: علی بن ابیطالب(ع).
چوناز سدرةالمنتهی بالاتر رفتم، به عرش الهی رسیدم و دیدم که روی آن نوشته
شده است: «أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ حَبِیبِیأَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِه؛ من، الله هستم.
معبودی به حق جز من نیست که یکتا و بیهمتایم. محمد، دوست من است. او را باجانشینش تأیید و یاری کردم.»
۶/ محبت به علی(ع) مانع آفرینش آتش
درحدیثی از رسول خدا, آمده است: شبی که به آسمانها برده شدم، در هر آسمانی
فرشتگان را ملاقات کردم که مرا بشارت دادند؛ تا اینکه جبرئیل را در محفلی
از ملائکه ملاقات کردم و او گفت: «لَوِ اجْتَمَعَتْ عَلَى حُبِّ عَلِی بْنِأَبِیطَالِبٍ أَهْلُ الدُّنْیا مَا خَلَقَ اللَّهُ النَّار؛ ای محمد!
اگر امت تو بر دوستی علی(ع) اجتماع میکردند، خداوند آتش را نمیآفرید.»
قسمتنخست این حدیث، در چند کتاب روایی شیعه موجود است و سند آن نیز به صورت
«مرفوع» و دارای «ارسال» است؛ ولی در مورد قسمت دوم آن که گفته است: «اگر
اجتماع امت بر این محبت میبود»، مشهور اهل حدیث بر نقل این روایت اتفاق
دارند و در کتب معتبر خود، آن را نقل نمودهاند. بخش اوّل روایت نیز با
توجه به مؤیدات روایی دیگری که در مسأله معراج در مورد آن وجود دارد، ثابت
میشود. بنابراین، این روایت با توجه به مضمون و دلالتش، مورد قبول است.
اندیشه،گفتار، اخلاق و رفتار امام(ع) بهگونهاى است که خطمشى زندگى مسلمانان
را بر اساس الگوى اسلامى ترسیم میکند؛ یعنى امام بر حیات فکرى، اخلاقى و
فردى و اجتماعى مسلمانان تأثیر مىگذارد و مسئولیت او، فقط در برقرارى
امنیت و دفاع از کیان اسلام و مسلمانان و اجراى احکام اسلامى خلاصه
نمىشود. او، کارشناس مسائل معرفتى و بایدها و نبایدهاى دینى است و رأى
او، معیار حق و باطل میباشد. از دیگر سو، وقتی آدمی کسی را دوست داشته
باشد، میکوشد تا خود را به او شبیه کند و از او الگو بگیرد. حال، اگر امت
اسلامی محبت امام علی(ع) را در قلب خود داشتند، بهگونهای که در همه کارهااز آن حضرت پیروی میکردند، طبیعی است که به راه راست هدایت میشدند، بندهواقعی خدا میشدند و گناهی انجام نمیدادند تا به جهت آن، گرفتار آتش عذابالهی شوند.
۷/ علی(ع)، واسطه فیض الهی
امام صادق(ع) در حدیثی فرموده است: پیامبر, فرمود:
چونشب معراج مرا به آسمانها بردند و از آنجا منتهی به حجاب نور شدم،
پروردگار بلندمرتبهام با من چنین صحبت کرد: «یا مُحَمَّدُ بَلِّغْ عَلِیبْنَ أَبِیطَالِبٍ مِنِّی السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنَّهُ حُجَّتِی
بَعْدَکَ عَلَى خَلْقِی بِهِ أَسْقِی عِبَادِی الْغَیثَ وَ بِهِ أَدْفَعُ
عَنْهُمُ السُّوءَ وَ بِهِ أَحْتَجُّ عَلَیهِمْ یوْمَ یلْقَوْنِی فَإِیاهُ
فَلْیطِیعُوا وَ لِأَمْرِهِ فَلْیأْتَمِرُوا وَ عَنْ نَهْیهِ فَلْینْتَهُواأَجْعَلُهُمْ عِنْدِی فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ (وَ أُبِیحُ لَهُمْ جَنَّتِی
وَ إِنْ لَمْ) یفْعَلُوا أَسْکَنْتُهُمْ نَارِی مَعَ الْأَشْقِیاءِ مِنْ
أَعْدَائِی ثُمَّ لَا أُبَالِی؛
ای محمد! سلام مرا به علی بن
ابیطالب(ع) برسان و او را آگاهی ده که بعد از تو، حجت من بر خلقم خواهد
بود. به واسطه علی(ع) است که باران را بر بندگانم نازل میکنم و بلا را از
خلقم دور میکنم و روز قیامت بندگانم را با آن میسنجم. پس، او را اطاعت
کنید و از امر و نهیاش پیروی نمایید تا نزد من در جایگاه صدق قرار گیرید وبهشتم را مباح شما گردانم و جایگاه شما را با اشقیا از دشمنانم قرار
ندهم.»
منبع:
سایت سازمان تبلیغات
دوست عزیز برای اینکه بتوانید گناه را در خود ریشه کن کنید و از طبعات آن رهایییابید نکاتی را که در ادامه بیان می کنیم باید به دقت رعایت کنید. میل به
تقوا بزرگترین ارزش دینی است که به لطف الهی در وجود شما ظهور کرده است.
برای ترک گناه اموری را متذکر می شویم که مفید است:
1- اگر این حالت گناه
در هنگام تنهایی شما ویا به فکرفرو رفتن شما اتفاق می افتد ، پس سعی کنید
که هیچ گاه تنها نمانید؛ نهایتا برای کارهایتان برنامه ریزی به گونه ای
باشد که تنها نمانید مثلا برای مطالعه به کتابخانه بروید ویا در جمع مطالعهکنید ویا...
2- مهمترین اصل عمومی ای که علمای اخلاق در زمینه معالجه
امراض روحی پیشنهاد می نمایند, اصل مقابله به ضد است؛ یعنی به کار بردن ضد
هر عمل و صفتی که قصد ترک آن را دارد. در مورد عمل زشتی که انسان مدتها از
آن لذت برده و مطلوب نفس آدمی گردیده است نیز راه اصلی علاج , تبدیل میل ,
خوش آمدن و لذت بردن نفسانی به حالت نفرت و انزجار و بغض نسبت به آن عمل میباشد؛ یعنی تبدیل نمودن حالت جاذبه به حالت دافعه و از این طریق فراهم
نمودن زمینه ترک و جایگزین ساختن آن در جای زمینه انجام آن عمل قبلی است .
تحقق این تبدیل و تحول ، اگر از طریق صحیح آن، انجام شود, کاری است کاملا
شدنی و ممکن ، یعنی ممکن است از شخص یا کاری و چیزی که در گذشته به آن رغبتداشته ایم و لذت می بردیم اکنون متنفر باشیم و بدمان بیاید و بالعکس .
3-
هرگاه احساس کردید که میل به گناه پیدا کردید بالفور از جای خود بلند شده
ومشغول کار دیگری مانند پیاده روی ویا ذکرگفتن ویا نماز خواندن ویا بازی
کردن ویاتماشای تلویزیون ویا... شوید البته توجه کنید که عمل جایگزین مباح
وحلال وبدون مفسده باشد.
4- نکته قابل توجه و بسیار فنی که در زمینه این
مهم وجود دارد این است که عامل اصلی این تغییر و دگرگونی خصوصا در زمینه
امور معنوی و نفسانی در انسان , تحول و دگرگونی است که در بعد شناختی انسانپدید می آید. مسئله علم و آگاهی و شناخت و تغییراتی که در نوع اطلاعات و
آگاهی های انسان بوجود می آید, در تغییر مزاج روحی و نوع برخورد انسان با
اشخاص و اشیاء و پدیده ها و تبدیل حالت محبت به نفرت یا بالعکس , کاملا
موثر است.
5- اساسی ترین راه مقابله به ضد جایگزین ساختن محبت خدا و لذت
بردن از خدا و مناجات با او به جای محبت دنیا و لذت های مادی است که این
فرایند نیز نیاز به معرفت و عمل دارد. علم به خداوند و ایمان به او و عمل
کردن به واجبات و مستحبات به تدریج مزاج انسان را عوض می کند و به جایی می
رسد که انسان دیگر از غیر خدا هیچ لذتی نمی برد و بلکه لذت های مادی برایش
مشمئز کننده می نماید
6- اصلی ترین روشی که اسلام در مورد ساخت و ساز انسانو تهذیب نفسانی و اعتقادی و عملی او پیشنهاد نموده است استفاده از روش علمدرمانی است . اگر در اسلام علم و دانش فریضه شمرده شده است و آیات و
روایات وارده در فضیلت علم و عالم افزون از هر باب دیگری است , به خاطر
همین است که راه اصلی معالجه ی امراض آدمی از طریق علم و آگاهی میسر است ,
همانگونه که ریشه ی تمامی بیماریها, شوربختی ها و شقاوتمندی انسان در جهل وبی خبیری او می باشد.
7- گناه ناشی از غفلت است , غفلت همان خواب روحی ای
است که در اثر جهل و بی خبری عارض انسان می شود. خوابی که تنها راه علاج آن، نور یقظه است و یقظه هم چیزی جز بیداری و آگاهی حاصل از دانش و بینش نمیباشد. تا انسان غافل است مرتکب گناه می شود و از آن لذت می برد و وقتی که
بیدار شد, دیگر نه از گناه لذت می برد و نه حاضر است مرتکب آن شود, مانند
کسی که چون نمی داند درون شربت زهر ریخته اند آنرا می نوشد و لذت می برد درحالی که اگر بداند هرگز به سراغ آن نمی رود.
8- در میان علوم , اصلی ترین
علومی که مایه ی حیات انسان است و آدمی را از خواب غفلت بیدار می نماید,
علوم اساسی پنج گانه ای است که در واقع پاسخ گوی پنج سوال اساسی و کلی
انسان در زندگی است ; یعنی خدا آگاهی - خود آگاهی - جهان آگاهی - دین آگاهیو سرانجام آگاهی .
9- انسان اگر بداند که خدای عالم همان وجود بسیطی است
که بر تمام هستی سریان دارد. و با سریان وجود او علم و قدرت و سمع و بصر اونیز سریان دارد واقف خواهد شد که حق تعالی از درون و بیرون ناظر احوال و
افعال بندگان خود است و در تمام ذرات هستی حضور دارد, هرگز جرئت و جسارت
نخواهد داشت که در محضر چنین خدای آگاه و مقتدری عصیان و سرکشی و مخالفت
نماید.
10- انسان اگر بداند خدای عالم با تمام اسما و صفات و کمالاتش در
انسان تجلی نموده است و او را خلیفه خود در زمین قرار داده و در وجود او
استعداد ولایت و احاطه و تسلط علمی و عملی بر ماده ی کائنات را به ودیعت
نهاده است , حاضر نخواهد بود با معصیت و خطا نسبت به خالق خویش خود را از
مقام قرب به حق تعالی محروم ساخته و تا سر حد حیوانات و حتی پائین تر از
آنها ساقط نماید.
11- آدمی اگر بداند حق تعالی جهان هستی را به خاطر او
آفریده و آن را در تسخیر انسان قرار داده است تا با استفاده از آن به کمال
نهائی خویش که قرب و خلافت و ولایت حق است برسد, دیگر نمی تواند بپذیرد که
همواره با گناه و معصیت راه دوری و نقصان خویش را طی نماید و خود را از چشمخدای عالم و اولیاء مقربین بیندازد و خوار و خفیف نماید.
12- اگر انسان
واقف شود که دین برنامه ی سعادت و کمال اوست و راهی است که مستقیما او را
به قرب و لقاء پروردگار عالم می رساند و حیات جاودان آخرتی را برایش به
ارمغان می آورد, حاضر نمی شود که با گناه و سرپیچی و خروج از این مسیر,
زمینه شقاوت و هلاکت خویش را فراهم نماید; زندگی جاودان آخرتی و لقاء
پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتی شوم و عذابی دردناک نماید.
13- اگر انسان بداند که آنچه می کند و می شنود و می گوید و می بیند تمام
موادری هستند که باطن و حقیقت او را می سازند و هر شخصی حال گفتار و رفتار وپندار خود است و همین محصول است که در ظرف آخرت به صورت جهنم یا بهشت ظهورخواهد نمود, حساسیت بیشتری نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پلید اهل دنیا وعقاید باطل ایشان خواهد داشت. 14- نکته قابل توجه :خداوند بندگانش را دوستدارد و نهی از افعال زشت و گناه، دلالت بر حبّ او است. تعبیر بسیار زیبا وعجیبی را عارف بزرگوار ملّا حسینقلی همدانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)
دارند. ایشان میفرمایند: هر کس بخواهد نشانه حبّ خدا را ببیند، در اوامر
حضرت حق نبیند بلکه در نواهی حضرت حق جستجو کند؛ چون نواهی حضرت حق؛ یعنی
ذوالجلال و الاکرام نمیخواهد بندهاش از مقام بندگی و قرب به او بیافتد.
لذا حضرت حق درباره هر چیزی که نهی کرد و اسم گناه بر آن گذاشت، میخواهد
بفرماید: بنده من! این عامل میشد تو اوج نگیری، من تو را دوست دارم و به
تو عشق می ورزم، نمیخواهم تو به گناه؛ یعنی آن عاملی که تو را از پرواز
باز میدارد، مبتلا شوی و اوج نگیری!
15- سلطانالعارفین، آیتالله
سلطانآبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعبیر بسیار عالی دارند، ایشانمیفرمایند: حبّ ذوالجلال و الاکرام به بندگانش آنقدر زیاد است که حتّی
خصّیصین درگاه حضرت حق، این حب را بما هو حب درک نمیکنند. ایشان در ادامه
میفرمایند: چون خدا بندهاش را دوست دارد، قبل از اینکه اعلام کند حسنات راانجام بدهید، به لسان ناطقیّه و حکمتیّه خودش از لسان مولیالموالی، علیّ
ابن ابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان فرمود: اِجتنابُ السیّئات
اَولی مِن اِکتِسابِ الحَسنات - دوری از گناهان برتر است از اکتساب حسنات -و این عین حبّ است.
16- عمل درمانی: مرحله بعدی این است که برای خود
برنامه عملی داشته باشیم و با انجام واجبات و ترک گناه لذت بندگی خدا را
بچشیم. اگر کسی لذت قرب به خدا و عبودیت خداوند را بچشد هرگز از گناه و لذتهای مادی راضی نخواهد شد و حاضر نمی شود لذت مناجات با خدا و رابطه با اهلبیت (علیهم السلام) را با لذت مثلا فکر کردن در گناه و موسیقی و نگاه به
حرام و مانند آن عوض کند.
17- دستورالعمل های اخلاقی:
1- خواندن نماز در
اول وقت: اگر کار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترکنکنید. روایات و نیز بزرگان نماز اول وقت را اکیدا سفارش کردهاند. امام
صادق(علیه السلام) مىفرمایند: کل صلاة وقتان: اول و آخر، فاول الوقت افضلهو لیس لاحد ان یتخذ آخر الوقتین وقتا الا من عله و انما جعل آخر الوقت
للمریض و المعتل و لمن له عذر و اول الوقت رضوان الله و آخر الوقت عفو
الله؛ براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت پس اول وقت برتر و با
فضیلتتر است و براى کسى نشاید که آخر وقت را وقت (نماز) اتخاذ کند مگر از
روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بیمار و ناتوان و کسى که داراى عذرى است
مىباشد و اول وقت خشنودى خدا را در بردارد ولى آخر وقت عفو خدا را» (میزانالحکمه، ج 5، ص 401، ح 10390) خواندن نماز در اول وقت, تاثیر بسیار زیادیدر توفیق بر ترک گناهان دارد. لذا تمام تلاش خود را در بجا آوردن نماز در
اول وقت, بکار گیرید. البته در اوایل کمی مشکل به نظر می رسد؛ اما با
تکرار, پس از مدتی مشاهده خواهید کرد که خواندن نماز, در اول وقت نه تنها
مشکل نیست, بلکه اگر آن را در وقت خود بجا نیاورید همچون کسی می مانید که
چیزی را گم کرده است.
2- بهره گیرى از ثقل اکبر , یعنی قرآن کریم و انس باآن: تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانیت بخشیده و معنویت مىدهد و آشنایى
با معارف آن (هرکسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحى مىگردد.
زیرا معارف قرآن و آیاتش نسخههایى است براى درمان دردها و مشکلات. 3-
بهرهگیرى از ثقل اصغر , یعنی ائمه هدا(علیهم السلام) و توسل به ایشان:
باید توجه داشت که توسل به حضرات معصومین(علیهم السلام) هم خود توجه به حق
تعالى و عالم ملکوت است و هم زمینه ساز بهرهگیرى بیشتر از فیض ربوبى و کسبتوفیقات بیشتر. بنابراین نمىتوان چنین پنداشت که به ائمه(علیهم السلام)
توسل داشتهایم ولى جوابى نگرفتهایم. زیرا همان توفیق توسل خود توجه به حقبوده است و مایه دورى از غفلت؛ و چه بسا که همین روحیه کمال خواهى و به
دنبال معنویت بودن از آثار و برکات همان توسلات باشد که باید ادامه یابد.
چه بسیارند کسانى که از غفلت خود نیز غافلند و یا پس از توجه در صدد درمان
بر نمىآیند. از این رو باید سپاسگزار نعمتها و معنویات به دست آمده بود ودرخواست استمرار و افزایش آن را از خداوند داشت.
4- دائمالوضوء بودن: سعىکنید همیشه وضودار باشید. دوست عزیز, وضو همچون آبی است که بر آتش شهوات وتمایلات نفسانی ریخته می شود.
5- زیارت اهل قبور: هفتهاى یک بار به زیارتاهل قبور مؤمنین و شهداى عزیز بروید و روزى چند دقیقه در مکانى خلوت
واقعیت مرگ و رفتن از دنیا ونیاز به توشه آخرت را در دل خود با فکرى عمیق
جا بیندازید و اگر غفلت شما آن قدر زیاد نیست حداقل هفتهاى یک بار نیمساعترا به این فکر اختصاص دهید مخصوصا اگر این فکر در خود محیط قبرستان
باشد.هدف این است که دل تکان بخورد و رغبت خود را به دنیا کم کند و به
فکرآخرت و عالم قبر و قیامت بیفتد.
6- پرهیز از مجالست و همنشینى با اهل
دنیا و دور از معنویت: چه آنکه از رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) نقل شده
است که فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنیا قلبم زنگار گرفته و مکدر مىشودو براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مىکنم». خداوند نیز در سوره
«نجم آیه 29»مىفرماید: فاعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوه
الدنیا. پس از کسانى که از یاد ما روى گرداندند و جز زندگى دنیا را
نخواستند اعراض کن و روى بگردان.ارتباط با افرادی که شما را تشویق به گناه
می کنند, یا خود اهل گناه و معصیت هستند, مانعی بزرگ در ترک گناهان است. 7-مشغول کردن نفس به امور مثبت: گفته شده که نفس, کلب معلم است؛ یعنی نفس رابه هر چه تعلیم دهی, با همان خو گرفته و عادت می کند هیچ انسانی از ابتدا
به انجام معاصی عادت ندارد؛ بلکه با تکرار و اصرار بر گناهان, با آن خو می
گیرد. حال اگر شما دوست عزیز با کمی زحمت, عادت های منفی خود را تغییر دهیدو آن ها را به عادت های مثبت تبدیل کنید, پس مدتی خواهید دید که ذائقه ی
شما تغییر کرده است و بجای لذت بردن از گناه, از اطاعت خدا و مسائل معنوی
لذت می برید.مثلا وقتی طبق عادت گذشته, فکر گناه به سراغتان آمد, با پناه
بردن از عمق جان به خدای مهربان و گرفتن وضو, فکر خود را به امری خوب و
معنوی مشغول کنید. تکرار این کار به مرور زمان علاقه به امور معنوی و
انزجار از گناه را به ارمغان خواهد آورد.
8- پر کردن وقتهای خالی با
مطالعه: اگر کسی بخواهد در این راه ثابت قدم بماند باید دائما بر آگاهی و
ایمان خود بیافزاید. توصیه می کنیم که سیر مطالعاتی داشته باشید و در حوزه
های ذیل مطالعه نمایید: اعتقادی و اندیشه ای, اخلاق اسلامی, تفسیری
،اسرارزندگی, سیاسی و اجتماعی, تاریخ و تمدن اسلامی, متون دینی. در این
زمینه ها می توانید از سیر مطالعاتی شهید مطهری ، تفسیرنمونه ، معراج
السعادة و... استفاده نمایید. 9- حضور در مجالس ذکر اهل بیت, سخنرانی, درس
اخلاق و مراسم مذهبی می تواند به صفای باطن شما کمک نماید..
10- انجام
مستحبات نشاط آور: از میان مستحبات ،از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل وندبه و... فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که شما می توانید آن را با نشاطانجام دهید و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید، فقط به اقبال قلب
بنگرید هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و برایتان نشاط بخش و
حالآور بود به همان اکتفا کنید.
11- خشکاندن گناه از ریشه: ریشه ی بسیاری
از گناهان, در نگاه است؛ پس با عادت دادن خود, به ترک نگاه حرام ریشه ی
گناهان را بخشکانید؛ چرا که: هر آنچه دیده بیند دل کند یاد؛ پس چشم خود را
از گناه ببندید تا آسوده و آزاده شوید.
12- ازدواج, اساسی ترین و بهترین
راه ترک گناهان شهوانی است ، باتوسل به اهل بیت وترک گناه وپایین آوردن
توقع وتوکل برخدا این کار حتما انشاالله صورت خواهد پذیرفت.